ریا، یک بابی بنگالی جوان، مشتاقانه معشوقش را خوشحال می کند، به طرز ماهرانه ای خروس سیاه بزرگ او را می مکد و توپ های او را می لیسد. سپس الاغ او را با ظرافت لیس می زنند، که منجر به تبادل پرشور لذت دهانی می شود. در اوج او را می بیند که در دهانش تمام می شود، در حالی که او مشتاقانه طعم الاغ اورا می چشد.