زیبایی پنجابی به حمام من می آید، لباس هایش را در می آورد. آب از منحنی هایش پایین می ریزد و میل را شعله ور می کند. من به او ملحق می شوم، بدنش را کاوش می کنم، شیرینی اش را می چشم. شب وحشی ما افزایش می یابد، با گروهی که به آن ملحق می شوند، به نوبت او را ادعا می کنند. او می رود، راضی، با دهان پر از منی.